PDF نسخه کامل رمان دالان آتش از نویسنده آیلار ژانر رمان عاشقانه، خون بسی با لینک مستقیم
PDF نسخه کامل رمان دالان آتش
نویسنده آیلار
ژانر رمان: عاشقانه، خون بسی
تعداد صفحات: 1168
دانلود آسان رمان با لینک مستقیم دانلود فایل PDF – آخرین ویرایش سازگار با همه گوشی ها و سیستم های کامپیوتری
خلاصه رمان:
گاهی یک نام، یک تصویر، یک ملودی… میتواند تو را به دور دست ترین زوایای ذهنت ببرد. جایی که اکنون آرامگاه هزاران «یادِ فراموششده» است. خاطراتی که بیصدا، روزهای منحصر به فرد زندگی را زمزمه میکنند و برای بیدار شدن، تنها نیاز به اشارهای کوچک دارند. اشارهای که شاید جرقهای از اشک در چشمانت بیاندازد یا لبخندی ناخودآگاه بر لبانت بنشاند. و گاهی… وقتی ناگهان این یادها زنده میشوند …
قسمتی از رمان دالان آتش
همگی رفتیم به استقبلاش، ثریا درو براش باز کرد. قبل خودش بوی عطر تلخو تندش بود که کل فضادرو گرفت… نفس عمیقی کشیدم عاشق عطر تلخو تند بودم. با قدمای محکم وارد خونه شد و بالحن پر از غرورآمیزی گفت: سلام. سرمو بردم بالا و خیره شدم بهش.. یه تیپ جذب طوسی مشکی زده بود و موهاشو رو به بالا داده بود که دودسه تار از موهاش افتاده بودن رو پیشونیش. تازه بهش دقت کرده بودم چقدرجذاب بود. بابا با جدیت گفت: سلام سورنا جان خیلی خوش اومدی. سرشو تکون داد و کوتاه گفت: ممنون. گیتیه مزخرف رفت سمتشو با عشوه گفت: خیلی خیلی خوش اومدین باعث افتخاره شما رو از نزدیک دیدن، تعریفتونو
خیلی شنیدیم… چشمامو تو حدقه چرخوندم… -نفرمایید شما به بنده لطف دارید. رفتم جلوتر و به اجبار گفتم: خوش اومدین. نگاهم کرد و لبخند کجی زد و سرشو خاص کج کرد و گفت: متشکرم و همچنین ممنونم که منو قابل دونسیتین برای این مهمونی. لبخند زورکی زدمو سرمو تکون دادمو گفتم: خواهش میکنم. بابا گفت: بفرمایید داخل لطفا! اشاره کردم بهش که بره داخل که باصدای بمی گفت: نفرمایید خواهش میکنم خانما مقدم ترن. زيرلب تشکر کوتاهی کردم و باهم هم قدم شدیم. بابا هدایتش کرد رو به سالن مهمان و سورنا تشکری کرد و نشست.. مجبوری نشستم کنار بابا و گیتی با حرص نگاهم کرد. حوصلشو
نداشتم. نشست رو به روی سورنا و با ناز گفت: اگه میشه بیشتر از خودتون بگید لطفا. خیلی سرد گفت: چیزی که لازمه گفته شده به آقای تابش. اخ که دلم خنک شد. ناخوداگاه لبخندی کوچیکی زدم که از چشم سورنا دور نموند. اه چقدر پسر تیزی بود. سریع خودمو جمع و جور کردم. لال شد و سرشو تکون داد و گفت: البته. بابا رو بهش گفت: چی میل دارین بگم براتون بیارن؟ -به چیزی میل ندارم ممنون. بابا با لحن مغروری گفت: اما پیشنهاد میکنم قهوههای فرانسوی باوانو میل کنید چون حرف یکو میزنه. لبخند کجی زد و سرد گفت: حتما! با اشاره بابام از جام بلند شدم که همون لحظه گیتی گفت: ثریا هست دیگه تو برای چی درست میکنی!! …
تعداد مشاهده: 12 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 1168
حجم فایل:3,666 کیلوبایت